Book - Sadeqi in the Mode of Bayat-e Esfahan صادقیه در بیات اصفهان
This book is a creative work in reading and performing the stories and life of Bahram Sadeqi, serving as the first volume in the “Sharhe Matn” (Anatomy of Text) series.
Bahram Sadeqi, a contemporary Iranian writer who also used the pen name Sahba Meghdari, was born on January 5, 1937, in Najafabad, Isfahan. He was a short story writer and one of the most prominent figures of the Isfahan Literary Movement (Jang-e Esfahan). Although his father was illiterate, he had a deep passion for books. During the family’s evening reading gatherings in Sadeqi’s childhood years, a literate person would read aloud while his father memorized the texts. These sessions exposed Bahram to classical Persian literature from an early age.
He completed his primary education in Najafabad and earned his high school diploma in Isfahan. Later, he was accepted to medical school in both Isfahan and Tehran, choosing to study in Tehran, where he received his Doctor of Medicine degree from the University of Tehran in 1967. Sadeqi did not practice medicine extensively; he briefly served in the Literacy Corps (Sepāh-e Dānesh) and practiced medicine sporadically.
At the age of twenty, while still a medical student, Sadeqi began publishing short stories in literary magazines. After turning thirty, his writing became less frequent. His first short story appeared when he was twenty, and his only long story, "The Kingdom" (Malakut), was published at twenty-five. Some critics have compared Malakut to Sadeq Hedayat’s The Blind Owl. His literary legacy consists of the short story collection "The Trench and the Empty Canteens" (Sangar va Qomqomehā-ye Khāli), the novella Malakut, and a few scattered short stories.
Recognized as one of the most important and influential modern Persian fiction writers, Sadeqi produced his works between 1956 and 1967. His writing is marked by brevity and psychological depth, often reflecting the collapse and futility of urban life. He passed away of cardiac arrest on the evening of December 3, 1984, at his home in Tehran.
To date, few analytical or critical studies have been published on Bahram Sadeqi’s stories and life, despite his brilliance and the originality of his contribution to modern Persian fiction. His innovations and narrative techniques have not been sufficiently recognized. In this book, the author presents a distinctive performative reading of Sadeqi’s stories and life, revealing dimensions often overlooked behind the seemingly realist surface of his fiction.
این کتاب، کتابی است خلاقانه در خوانش و اجرای داستانها و زندگیِ بهرام صادقی، به عنوان نخستین کتاب از مجموعه کتابهای "شرحه متن".
بهرام صادقی نویسنده معاصر ایرانی با نام مستعار صهبا مقداری در 15 دی ماه 1315 در نجف آباد اصفهان دیده به جهان گشود. او نویسنده داستان کوتاه و از مهمترین چهرههای جنگ اصفهان است. پدرش با اینکه سواد نداشت، علاقۀ وافری به کتاب داشت. در شبهای کتابخوانی که در خانۀ ایشان در سالهای کودکی بهرام صادقی صورت میگرفت، فردی باسواد کتاب میخواند و پدر خانواده به حفظ کردن آنها میپرداخت. به علت وجود این برنامهها بهرام صادقی در دوران کودکی تا حد زیادی با متون کهن آشنایی پیدا کرد. بهرام تحصیلات ابتدایی را در نجف آباد به پایان برد و دیپلم را در اصفهان گرفت. در امتحان رشته پزشکی شرکت کرد که هم در اصفهان و هم در تهران قبول شد که به تهران رفت. در سال 1346 از دانشگاه تهران دکترای طب گرفت. زیاد طبابت نکرد. به سپاه دانش رفت. به طور پراکنده طبابت میکرد. از بیست سالگی همزمان با تحصیل در رشتۀ پزشکی، داستانهایش را در مجلات ادبی به چاپ میرساند. پس از سی سالگی کمتر مینوشت. اولین داستان کوتاهش وقتی بیست سال سن داشت منتشر شد و «ملکوت»، تنها داستان بلندش را در بیست و پنج سالگی منتشر کرد. برخی منتقدان، ملکوت را با رمان بوف کور صادق هدایت مقایسه میکنند. مجموعه داستان «سنگر و قمقمههای خالی»، داستان بلند «ملکوت» و چند داستان کوتاه پراکنده، کل آثار او را تشکیل میدهند. بهرام صادقی به عنوان یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین داستاننویسان مدرن فارسی، داستانهای خود را در فاصله سالهای 1335 تا 1346 نوشته است.
او ایجاز زیادی در داستانهایش دارد و بیشتر به مسایل روانشناختی میپردازد. اغلب داستانهای او نمایانگر فروپاشی و بیهودگی زندگی شهری است. او سرانجام در شامگاه دوازدهم آذر 1363 به دلیل ایست قلبی در منزلش در تهران درگذشت.
تاکنون متون چندانی در تحلیل و تدقیق داستانها و زندگی بهرام صادقی، داستاننویس نابغه و کمترشناخته معاصر، منتشر نشده است و دستآوردها و بدعتهای او در داستاننویسی معاصر چنان که باید معرفی نشده است. نویسنده در این کتاب اجرایی خاص در فرمی منحصربهفرد از داستانها و زندگی بهرام صادقی به دست داده است و مخاطب را با وضعیتی روبرو و آشنا میسازد که در پس ظاهر رئال داستانهای صادقی نادیده انگاشته شده است.
مؤلف در «درآمد» کتاب رویکرد خود به بهرام صادقی را چنین شرح میدهد: «متن روی بهرام صادقی، یعنی نه فقط بهرام صادقی در متن، که متنشده بهرام صادقی، لاجرم باید شکل خودش باشد: بیقرارِ فرّارِ سرگردانِ حاشیهها و تکهتکه، رو به مقصدهای نامعلوم ....
پس در "بیات اصفهان" نواخته میشود که میگویند نغمهای است گاه شاد و گاه غمگین، برای قبل از طلوع، رنگش سبز، و عنصرش آتش ...
پس بهتر است خواننده کند بخواند و "سنگر و قمقمههای خالی" بهرام صادقی مدام دم دست باشد تا پریدن از متنی به متن دیگر عادت شود؛ و نیز عادت شود بر سطح صفحه، از صدای درشنتر متن پریدن به صدای ریزتر حاشیهها، که مثل زمزمۀ یک خود با خود دیگرش غرق در گفتگوست».
شیوه کار نویسنده در این کتاب اینگونه بوده که در حاشیههای کتاب نوشتههایی از بهرام صادقی را آورده و در متن اصلی کتاب به نقد و بررسی این گفتارها پرداخته است. همۀ گفتارهایی که از بهرام صادقی آورده شده از نخستین چاپ کتاب «سنگر و قمقمههای خالی» (فروردین 1349) اوست.